English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1130 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prize fight U جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
winner's circle U محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
Bounty hunter U جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
Other Matches
to win laurels U جایزه گرفتن
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
saving U قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
lap money U جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
award U جایزه دادن جایزه
awarding U جایزه دادن جایزه
awarded U جایزه دادن جایزه
awards U جایزه دادن جایزه
reward and rewarded U جایزه.جایزه داده شده
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
enlist U برای سربازی گرفتن
enlisting U برای سربازی گرفتن
enlists U برای سربازی گرفتن
extra cover U پوشش اضافی برای بل گرفتن
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
to run for the bus U برای گرفتن اتوبوس دویدن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
moved U مانوور برای گرفتن نفر جلو
to hog <idiom> U بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
gig U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs U نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
put to the question U برای گرفتن اعتراف زجر دادن
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
moves U مانوور برای گرفتن نفر جلو
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
telescopes U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope U وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
to graps at anything U برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
overtaking sight distance U مسافت دید برای سبقت گرفتن
bass bug U حشره برای گرفتن ماهی خاردار
move U مانوور برای گرفتن نفر جلو
carries U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carried U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
cp U دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go U امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carry U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats U امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carrying U گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummies U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
shut out <idiom> U مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummy U کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
blitzed U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitz U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzing U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
floated U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float U ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
bid U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
bids U بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
to make a long arm [برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
dead letter box U فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
blitzes U حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoying U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
noises U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
to trap something [e.g. carbon dioxide] U چیزی را گرفتن [جمع کردن] [برای مثال دی اکسید کربن ]
decoys U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
pass pattern U مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noise U توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
little go U نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
provisor U کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy U طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
kill off U سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
meaconing U گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC U مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
gauging rod U میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
damping vane U پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
internal wrenching bolt U پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
paces U شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
caban U طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry U تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
formats U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
format U روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
award U جایزه
awarded U جایزه
awarding U جایزه
bonus U جایزه
prize U جایزه
premiums U جایزه
trophy U جایزه
guerdon U جایزه
prizing U جایزه
rewards U جایزه
rewarded U جایزه
prizes U جایزه
reward U جایزه
prized U جایزه
awards U جایزه
prize man U جایزه بر
prised U جایزه
bonuses U جایزه
priase U جایزه
prises U جایزه
premium U جایزه
trophies U جایزه
bounty U جایزه
meed U جایزه
prising U جایزه
rewardable U جایزه
prise U جایزه
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
testimonialize U جایزه دادن
head money U جایزه اوردن سر
premium for excellence U جایزه فضیلت
prizing U انعام جایزه
testimonials U پاداش جایزه
testimonial U پاداش جایزه
purses U جایزه نقدی
purse U جایزه نقدی
laureate U جایزه دار
pursed U جایزه نقدی
prize U انعام جایزه
prizer U برنده جایزه
Nobel Prize U جایزه نوبل
pursing U جایزه نقدی
prizes U انعام جایزه
export bounty U جایزه صدور
considerations U جایزه قیمت
consideration U جایزه قیمت
money U جایزه نقدی
oscar U جایزه اسکار
prizewinner U برنده جایزه
prized U انعام جایزه
nobel prize U جایزه نوبل
rewarder U جایزه یا پاداش دهنده
booby prize U جایزه تسلی بخش
the export of ... is granted the premium. U صدور ... جایزه دارد.
booby prizes U جایزه تسلی بخش
pewter U جام پیروزی جایزه
Ig Nobel Prize U جایزه ایگ نوبل
Nobel laureate U برنده جایزه نوبل
outland trophy U جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
cupped U گلدان جایزه مسابقات
cups U گلدان جایزه مسابقات
cup U گلدان جایزه مسابقات
brilliancy prize U جایزه درخشندگی شطرنج
Nobel Prize winner U برنده جایزه نوبل
coronate U جایزه یا انعام دادن
to take a sample of blood U گرفتن نمونه خون [برای آزمایش خون]
eclipse award U جایزه سوارکار ممتاز سال
edward j. neil award U جایزه بوکسور ممتاز سال
despatch money U جایزه بارگیری یا تخلیه سریع
prize poem U شعری که جایزه برده است
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
dispatch money U جایزه یا انعام بارگیری یاتخلیه سریع
cupholder U برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
prizefight U مسابقه مشت زنی جایزه دار
lacrosse U بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
grey cup U مسابقه قهرمانی و جایزه اتحادیه فوتبال کانادایی
ashes U جایزه مخصوص مسابقه کریکت استالیا و انگلستان
free-for-all U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-alls U اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
one plus one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
one and one U جایزه پرتاب دوم اگر پرتاب اول گل شود
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com